یک روز تعطیل
 
من وتنهایی
 
 

امروز جمعه بود. جمعه ها رو زیاد دوست ندارم. روزای تعطیل  تو رو یادم میاره. بیشتر وقتایی که همو میدیدیم روزای تعطیل  خصوصا جمعه بود. جمعه منو بیشتر یاد تنهاییام میندازه. با اینکه تمام 6 روز هفته مشغول کارمو فقط جمعست که بیکارم ومطمئنن کلی کار شخصی عقب افتاده میمونه واسه این روز بااین حال زیاد دوسش ندارم. بدون تو دوسش ندارم. امروز زیاد یاد روزی افتادم که با هم رفتیم چابکسر. اون روزم جمعه بود. دقیقا یادمه 2 هفته ای بود که با هم حرف نمیزدیم. قضیه هم از این قرار بود که یه روز مهشاد بهم گفت مرآت سعید رو تست کن. ببین چقدر براش مهمی. درسته گفته ازدواج نه ولی خب بهش بگو خواستگار داری ببین عکس العملش چیه؟ شاید فکر بچه گانه ای بود  ولی نمیدونم چرا مثل بچه ها یهو تحریک شدم این کارو بکنم. یه شب بهت اس دادم وگفتم داره برام خواستگار میاد. بعد 15 دقیقه اس دادی وگفتی  واقعا؟ حالا کی هست ومن گفتم کسی معرفی کرده وتو دیگه چیزی نگفتی فقط گفتی ایشالا خوشبخت بشی. بعد دوباره اس دادی وگفتی ایشالا یه خورده مثل من باشه. همین. جا خوردم. فقط همین ؟جالب بود. منم واسه اینکه کم نیارم گفتم ایشالا که آدم خوبی باشه. ودیگه اس ندادی. منم همینطور. 2 هفته گذشت واز هم بیخبر بودیم. خیلی عصبی بودم.چون تو زنگ نزده بودی منم لج کرده بودم وازت خبر نگرفتم.بعد 2 هفته زنگ زدی وبعد احوالپرسی گفتی خب چه خبرا؟ کی بریم بیرون؟ بیرون!؟ خنده دار بود. من بهت گفتم داره واسم خواستگار میاد تو بعد 2 هفته اصلا نپرسیدی چی شد؟ چی نشد؟ حالا میگی بریم بیرون. گفتم بیرون نمیریم. قرار نیست با هم جایی بریم. گفتی چرا میریم. من دلم برات تنگ شده. توام حتما همینطوره. گفتم این 2 هفته کجا بودی؟ گفتی بودم. دیدم خبری ازت نیست گفتم مزاحمت نشم. چه جالب حرف میزدی سعید. حماقت کردم دوباره باهات بیرون رفتم . میدونم میدونم. یاد حماقتام میوفتم کلافه میشم ولی نمیتونستم وقتی میبینمت یا صداتو میشنوم مقاومت کنم. باید جواب تلفناتو نمیدادم ولی اونقدر اراده نداشتم وقتی شمارتو میبینم جواب ندم. یهو حرف خواستگار شد. گفتی چی شد؟ درست شد؟ گفتم مگه واست مهمه؟ گفتی خب آره. گفتم پس واسه چی یه زنگ نزدی ببینی چی شد؟ گفتی حسادت. عزیزم مردا حسودن. تحمل رقیب سخته. حسادت باعث شد بهت زنگ نزنم.  واقعا اینطور بود که میگفتی؟ نمیتونستم بپذیرم. گفتم تو لااقل زنگ میزدی وکمکم میکردی تو انتخاب. یعنی اینقدرم آیندم واست مهم نبود اینکه طرف کیه ومن چه تصمیمی میگیرم واست مهم نبود؟ گفتی میدونم عاقلی وتصمیم درست میگیری . دیگه به نظر من نیاز نداری. خلاصه این چرندیاتو گفتی وازم خواستی فردا همو ببینیم. منم گفتم حالا تا فردا یه کاریش میکنیم. من احمق با دیدن این همه بی تفاوتی باید تمومش میکردم ولی دل کندن ازت برام خیلی سخت بود سعید. بعد 2 هفته مقاومت باز صداتو شنیدم و شل شدم. واسه فردا خودموآماده میکردم. مهشاد گفت تو که نمیخوای بری؟ گفتم میخوام برم. میخوام باهاش صحبت کنم. زنگ زدی وگفتی دوست داری فردا رو از صبح با هم باشیم. همیشه عصرا با هم بودیم. گفتم باشه . گفتی ماشین نیار با هم میریم ومن پذیرفتم. صبح فردا که جمعه بود ساعت 9 دیدمت. گفتی میریم چابکسر. چابکسر؟؟؟دور بود ولی سکوت کردم وهیچ نگفتم. گفتی میخوای منو ببری تله کابین. یه روز خوش وبه یاد ماندنی داشته باشیم. تا اونجا که یادم میومد ما همیشه با هم توی خونه قرا میذاشتیم میگفتی بیرون دردسره . حسرت خیلی چیزا به دلم مونده یکیشم اینکه یه روز 2 نفره بریم جنگل یا رستوران وبدون اینکه آویزون هم بشیم غذا بخوریم و خوش باشیم. ولی...
اون روزم وقتی رسیدیم چابکسر دیدم زنگ زدی به یکی از دوستات وآدرس یه خونه مطمئن رو گرفتی. اصلا نپرسیدم خونه واسه چی؟ مگه نگفتی بریم تله کابین. حوصله نداشتم. اصلا اون روزم که دیده بودمت  مثل قبل گرم نبودم. خودتم گفتی. به روم آوردی. گفتی مرآت دستات  گرمای قبل ونداره. نگاهتم مثل قبل عاشقانه نیست. نگات کردم وگفتم هی یارو چی میگی تو؟ عشق کیلویی چند؟ خلاصه رفتیم ویه خونه گرفتیم. تو تارتم آورده بودی. مثلا میخواستی بگی بیشتر به هوای تار زدن وباهم بودن اومدیم. برام ساز زدی. تا قبل نهار. من پیشت بودم. کنارت. تو خودتو سفت وسخت  نشون دادی. ولی بالاخره بعد نهار یخت آب شد. تا غروب با هم بودیم. غروب برگشتنی دوباره مثل قبل تو شاد وشنگول بودی ومن  رفته بودم تو لاک خودم. ولی اون روز بیشتر از همیشه...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : شنبه 8 شهريور 1392برچسب:, :: 22:50 :: توسط : مرآت

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان من وتنهایی و آدرس tanha2076.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 16
بازدید هفته : 60
بازدید ماه : 186
بازدید کل : 48311
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1