بعد مدتها اومدم از وقتی میرم دانشگاه کمتر فرصت میکنم بیام اینجا.وقت نمیشه. گاهی فقط میام و نظراتو میبینمو میرم. شیفته آدمی شدم که مثل علی بیخیاله. وکسی شیفته من شده که عاشقانه هاش برام دلچسب نیست. دلم میخواد این شیفتگیو از کسی ببینم که دوسش دارم نه از کسی که دوستم داره. خسته ام. از اینکه همه اون چیزهایی که بهشون تعلق خاطر دارم ازم دورن واونا که برام دلچسب نیستن بهم متمایل. نمیدونم گیر کار کجاست. مشکل کجاست؟ خیلی خسته ام. جسمی نه. جسمم خوبه. کار برام لذت بخشه. چون سرشار از انرژیم. همچنین ورزش. دانشگاه. همشون برام دلچسبن. روحی خسته ام. خیلی زیاد.خیلی زیاد
نظرات شما عزیزان: