برای تو دوست ندیده
 
من وتنهایی
 
 

پست امشبو واسه تو میذارم فاطمه جانم. تویی که ندیدمت ولی حست میکنم.  همیشه وقتی برام نظر میذاشتی جوابتو تو وبلاگ خودت میدادم ولی امشب خواستم اینجا بنویسم. دوست جوان وندیده من  یه وقتا توی اتفاقاتی که دوروبرمون رخ میده حکمتهایی وجود داره که ما از اونا غافلیم. عزیز من جدایی از سعید خیلی برام سخت بود. مخصوصا اینکه احساس کردم  نه چیزی کم داشتم نه کم گذاشتم.  ولی جدایی از اون باعث شد من محبتهای واقعی رو بفهمم وحس کنم. روزی که مهشاد با سعید صحبت کرد تا دست از سرم برداره اومد وبهم گفت مرآت من تموم اون لحظاتی که از سعید میخواستم ازت دور شه فقط منتظر یه حرف از طرف سعید بودم واون اینکه بهم بگه مهشاد خانوم همونقدر که مرآت براش سخته ازم دل بکنه منم برام سخت وغیر ممکنه. اون نگفت. هیچوقت. مهشاد بهم گفت تو چه ساده واحمق بودی. اگه سعید دنبالت بود چون بکر ودستنخورده بودی وچه بهتر از این.  تو اهل چاپیدن نبودی وچه بهتر از این. اون براحتی مثل تو نمیتونست پیدا کنه. واسه همین بیخیالت نمیشد. شاید راست میگفت. حتما راست میگفت. مهشاد خیلی کمکم کرد از سعید دل بکنم. باورت میشه فاطمه ، با خنده هام خندید وبا اشکام اشک ریخت. وقتی گریه میکردم وقتی درد داشتم سرمو که بلند میکردم مهشادو میدیدم که با چشمای خیسش نگام میکنه. اینجا بود که معنی محبت واقعی رو فهمیدم. یا وقتی مامانم میدید دارم ذوب میشم از غصه بدون اینکه بهم بگه خودشم ذوب شد. داغون شد.چندین  ماه درگیر معالجه مامان بودیم. چون اعصابش به هم ریخته بود. اینقدر که غصه منو خورده بود.غصه غصه های منو. آره فاطمه جان. منم خیلی درد کشیدم. ولی محبت واقعی رو درک کردم. لمس کردم. من باز دلتنگ سعید میشم. مخصوصا این روزا که بیشتر میبینمش. به دلایل کاری وگاهی به بهونه. یا وقتی اون روز بغلم کرد ونفسهاش رو خیلی نزدیک حس کردم. فاطمه همه اون گذشته لعنتی برام زنده شد. همینه که داغونم میکنه. میگه میفهممت. دروغ میگه . اگه میفهمید اینقدر عذابم نمیداد. ولی میدونم دوستی دوباره با سعید یعنی خیانت به مهشاد. خیانت به عشق ومحبت چند ماهش. خیانت به احساس وعاطفه مامانم. خیانت به خودم. سعید خیلی بی ارزشه. منم تنها. این تنهایی لعنتی گاهی ذهن منو درگیر اون میکنه. باورت میشه. یه چیز میگم باور کن فاطمه. وقتی خواستم برم پیش سعید یه لحظه یاد تو افتادم. به جون خودم. یاد حرفام. یاد تو که بهم گفتی چه با اراده ایی. احساس کردم  توام داری انگیزه پیدا میکنی که از دوستت بکنی. جدا شی. گفتم اگه برم سراغ سعید وبیام دوباره بنویسم و فاطمه بخونه چی. نمیگه دیدی نتونستی. پس اگه منم نتونستم به من خرده نگیر. نمیخواستم اینو بگی. من مقاومت میکنم وتوکل. توام همینطور باش. قول بده عزیزم. دوست دارم بهترینها نصیبت بشه. چون سن ازدواج بالا رفته وخیلی از دخترا 30 سالشون میشه وهنوز مجردن همین باعث شده دوستات بترسن نکنه بمونن وترشیده شن. عزیز دلم به این خاطر ازدواج نکن که ممکنه رو دست خونوادت بمونی. نه. اینجوری میشه از چاله دراومدن وتو چاه افتادن. تو خیلی جوونی. به چیزای خوب فکر کن تا چیزای خوب جذبت بشه. به آینده امیدوار باش. قول بده. افسرده و تو خودتم نباش. تو باید شاد وسرزنده باشی گلم. من تسلیم نمیشم. توام نشو. 



نظرات شما عزیزان:

akbar
ساعت17:22---27 آبان 1392
چرا جوابمو ندادين؟

akbar
ساعت11:20---20 آبان 1392
سلام.نمي دونم منظورت از اينكه گفتي به بلوغ عقلي نرسيدي چيه،ولي خودم اينجوري فكر نميكنم،من فكر ميكنم زودتر از اوني كه بايد بزرگ شدم جوري كه هرچي تو گذشتم مي گردم نه اثري از دوران كودكي مي بينم نه جووني،من تو انتخابم اشتباه نكردم اون دختر هم منو دوست داشت اينو مطئنم اون حتي به خاطر من با خونوادش دعوا كرد اما حالا كه همه راضين داره بهونه مياره،احساس ورفتار من بهم ميگه سنم بالتر از 35 ساله،چون ميدونستم دوستم داره براش احساس گذاشتم وگرنه اينقد بي محابا نيستم تو احساس گذاشتن.مطمئن باش من بعد از قضيه اونقدر پير ميشم كه ديگه وقت و احساسي ندارم براي بقيه.نه ديگه حوصله سروكله زدن با جوونا رو ندارم.چرا همه چي رو خلاصه كردين تو همين عدد(سن)؟تعريف من از سن تعداد سالهاي زنده بودن يه نفر نيست.سن يعني تموم ساليي كه سختي ديدي زجر كشيدي تجربه كردي و تجربه ديدي.
كه ميگم پير شدمو فقط خودم نميگم همه دوستام و حتي خانوادم معتقدن.به هر حال اين آخرين فرصت منه باز به خاطر احساسي كه گذاشتم تلاش ميكنم،شايد خدا خواست..


akbar
ساعت17:12---13 آبان 1392
باهاش صحبت كردم گفت جوابش منفيه با اينكه قبلا جوابش مثبت بود وميگفت پدرم ناراضيه با پدرشم حرف زدم اونم راضي كردم اما حالا ميگه خودم مخالفم دلايلش بچگونه ست.اون سه سال از من بزرگتره ميگه علتش اينه.ميگه تا حالا به ازدواج فكر نكرده با اينكه 25ساله ست.ميگه تا مستقل نشه يعني استخدام نشه به ازدواج فكر نميكنه.به خدا خسته شدم يعني من حق دوست داشتن ندارم.شما بگيد چكار كنم؟چجوري راضي كنم؟كمكم كن،ممنون..

akbar
ساعت16:40---7 آبان 1392
سلام.امروز با وبلاگ فاطمه آشنا شدم حرفايي كه براش زديو به يه زبون ديگه گفتم،منم با اينكه پسرم ولي دچار يه چنين دوست داشتني شدم.تازه دارم ميفهمم همه دخترا هم بي احساس نيستن.پس چرا شما دخترا وقتي يه پسر اوندر بهتون علاقه داره كه حاضره جونشم بزاره هي ناز ميكنين انگار دشمن پيدا كردين،كي ميفهمه اشكاي مارو مرات خانم؟قطعا هيچكس هيچكس.

از آدماي بزرگي مثل شما خيلي خوشم مياد..

دوسش دارم،همكارمه،خواستگاري هم كردم ،10بار،جوابش مشخص نيست.

اما هنوزم دوستش دارم..

برام دعا كن..

خسته ام خسته..


پاسخ:سلام دوست من. اینقدر پسر بی احساس دیدم دوروبرم باور نمیکنم یه با احساسم پیداشه. من به بقیه دخترا کار ندارم. ولی خودم کلن اهل ناز نیستم. اگه بخوام طرفو تا آخرش میمونم . مگه اینکه خودش نخواد وکنار میکشم. اگه نخوامم خیلی مودبانه جوری که اصلا ناراحت نشه ردش میکنم. شاید این خانوم اگه بهت جواب مثبت نمیده میخواد شمارو با چند تا گزینه دیگه که براش پیش میاد مقایسه کنه. وگرنه یا آره داریم یا نه. یا رومی روم یا زنگی زنگ. دلیل نداره بلاتکلیفت بزاره


fateme
ساعت13:19---7 آبان 1392
خیلی خوشال شدم که انقد برات مهمم که این پستت رو به من اختصاص دادی همه حرفاتو میفهمم درک میکنم وقتی پیشته ایمان ادم سست میشه منظورم اینه که باز یه وسوسه سراغت میاد که کنارش باشی و ظلماشو ندید بگیری و این کار عین خیانت به خوده آدمه.من دارم سعی میکنم فراموشش کنم.حرفات به دلم نشست و میدونم که منم میتونم.شاید اختلاف سنی ئداشته باشیم اما هر دو تو یه مرحله ایم.امشب آپم.اگه شد زودتر حتی.یه اتفاقی افتاد که مطمعن شدم منم میتونم.مرآت جان این اراده رو تو بهم دادی پس توام سر حرفت باشیــــــــا.
پاسخ:من سر حرفم هستم. مطمئن باش. توام بمون. میتونی. من باورت دارم دوست من


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 5 آبان 1392برچسب:, :: 21:36 :: توسط : مرآت

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان من وتنهایی و آدرس tanha2076.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 29
بازدید کل : 48131
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1