من وتنهایی
 
 

با شروع دانشگاه  مشغله های منم زیاد شد. تا حالا نمیتونستم درک کنم اونایی که هم کار میکنن وهم درس میخونن چه زحمتی میکشن. خودم دارم تجربه میکنم ومیفهمم. فقط عصرهای یک شنبه فراغت دارم. بقیه روزام پره تا جمعه. مجبور شدم کلاس نقاشی رو نصفه نیمه رها کنم. با این که حیفم میومد ولی چاره ای نبود.  از باشگاه نتونستم بگذرم. چون واسه سلامتی لازم وضروریه وورزش باید تو برنامه هفتگیم باشه. فقط روزاش از فرد به زوج تغییر کرد. شنبه ودوشنبه و5 شنبه رو گذاشتم واسه باشگاه. سه شنبه وچهار شنبه هم که دانشگاه. گاهی خیلی خسته میشم. این مدته اینقدر درگیر بودم نتونستم به وبلاگم سر بزنم. خیلی اتفاقا افتاد ولی مهمترینش آشنایی با یه دوست تو این فضای مجازیه. تو چت روم.  از اینترنت به تنها چیزیش که فکر نمیکردم رفتن تو چت روم وصحبت کردن با کسانی بود که نمیشناختم. نه حوصلشو داشتم نه علاقه ای بهش. یه شب آدرس یه جایی رو دیدم که نوشته بود فضایی برای گفتگوی دوستانه. نمیدونم شاید از رو کنجکاوی یا شاید بیکاری اون شب بود که رفتم. به محض ورودم  چندین نفر همزمان سلام کردن. جالب بود برام. ولی جالبتر اینکه من به هوای یه گفتگوی دوستانه رفته بودم ولی بعد 5 دقیقه صحبت با هر کدومشون میدیدم که به تنها چیزی که اکثرشون فکر نمیکنن یه گفتگویه دوستانست. مخصوصا که ساعت 12 شب بود واون زمان مطمئنا هر کی آن بود آمپر بالا بود. همه دنبال عشق وحال بودن .بعد اینکه با چند نفر صحبت کردم وقضیه دستم اومد دیگه فهمیدم چطور باید برخورد کنم . نفر بعدی که میومد خیلی راحت از همون اول میگفتم ببخشید دوست عزیز اگه قصدت اینه که از این فضا واسه حال بردن استفاده کنی ودنبال اهل حال میگردی من نیستم. پس وقتتو واسه کسی دیگه بزار. اگه نه دوست داری صحبت دوستانه باشه در خدمتم واونا خیلی زود میرفتن. بعد صحبتای کوتاه با چند نفر وجواب دادن به سوالات تکراریشون یه خانوم  شروع به صحبت کرد. خوشحال شدم که یه همجنس تمایل به گفتگو داره . گفتم چه خوب مطمئنا ما حرفای مشترک داریم بزنیم ولی متاسفانه بعد چند دقیقه صحبت کردن فهمیدم اون خانومم مشکل اخلاقی داره واسه همین دنبال صحبت با همجنسش بود. وای داشتم فکر میکردم اینجا دیگه کجاست. پسراش یه جور داغونن ودختراش یه جور دیگه. داشتم  پنجره رو میبستم که با سلام یه آقای دیگه مواجه شدم. همون اول گفتم اهل حال نیستم وخواستم خارج شم که دیدم میگه مگه من خواستم باهات حال کنم. تنها بودم. گذری اومدم خواستم باهم صحبت کنیم. با هم صحبت کردیم. خیلی . چیزی حدود 2 ساعت. درباره همه چیز گفتیم. کار. زندگی.  مشغله هامون. تجردمون ودلایلش و...  آدم جالبی به نظر میومد. موقع خداحافظی ازم خواست شب بعد باز بیام ومن پذیرفتم. این شب بعد شبای بعد هم به دنبال داشت. بعد چند شب ازش خواستم بریم یاهو مسنجر . چون فضای چت روم رو اصلا دوست نداشتم. اومد. حدود 2 هفته ای هست که با هم صحبت میکنیم. تقریبا هر شب. حدود 1 ساعت. قبلنا 2 ساعت. حالا یه خورده کمش کردم. چون باید به درسای دانشگاه برسم. آدم جالبیه. خیلی نظراتمون به هم شبیهه. یه مرد فوق العادست. وخیلی ساده. از اونایی که فکر میکنم تو این دنیا نادرن. با اینکه فقط عکسشو دیدم ولی میتونم حس کنم که تک تک حرفایی که زده درست وواقعیه. صداقتشو باور کردم. داره وابسته من میشه. کاملا حس کردم وخودشم اینو گفته ومن اصلا دوست ندارم اینجور بشه. بارها به خودشم گفتم و اون گفته ایراد نمیبینه که وابسته من شه. اون یه دوست مجازیه عالیه. رابطم همچنان با پریسا سرده. احساس میکنم خیلی توی دوستیمون بد عمل کرد وهر کاری میکنم نمیتونم باهاش مثل سابق شم.سعید هم گاهی اس میده . اسهای خنده دار ومنم جوابشو میدم. چند روز پیش دیدمش اومده بود پیشم ومن چقدر عادی برخورد کردم. دیگه دست ودلم نمیلرزه. چقدر آروم شدم. چقدر سرد شدم. آره سر شدم. خیلی. وقتی این دوست اینترنتیم که اسمش علیه از عواطف واحساساتش میگه برام قابل درک نیست. بهم میگه تو چنین حسی نداری ووقتی من سعی میکنم غیر مستقیم جواب منفی بهش بدم ومیفهمم اون ناراحت شده تازه سردی رفتارمو درک میکنم. علی خیلی ماهه. یه آدم ناب ودوست داشتنی. فقط ازم دوره. یه مسافت 240 کیلومتری. دیشب مریم  برام زنگ زد. بعد از کلی مقدمه چینی ازم خواست با یه آقایی آشنا شم.  اون آقا استاد سنتوره.  اسمشم مانیه.مریم کلی ازش تعریف کرد. میگفت خیلی ماهه ودنبال یه دختر خوب میگرده. گفت من تو رو بهش معرفی کردم واون دوست داره تو رو ببینه. من ومانی تا حالا همو ندیدیم. نمیدونم چیکار کنم. قبلا هنر مندا رو خیلی دوست داشتم ولی بعد از قضیه سعید وبی عاطفگیاش از هر چی هنر وهنرمنده بدم اومد. از هر چی سازه متنفر شدم. حالا چون اصرار میکرد شاید یه روز قرار بزاریمو همو ببینیم. تا ببینم خدا چی میخواد . این خلاصه اتفاقاتی بود که تو این 20 روزه افتاد . سعی میکنم  هر شب بیام وشرح ماوقع بدم تا بعضی چیزا از دستم در نره.  هر شب که میام به محض اینکه آن میشم علی سروکلش پیدا میشه وشروع به صحبت میکنه ومن دیگه به وبلاگم نمیرسم. بعضی اتفاقات فراموشم شده. به امید روزای خوب 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 24 مهر 1392برچسب:, :: 14:40 :: توسط : مرآت

دیشب پریسا پی ام داد وگفت باهام قهری ؟گفتم نه فقط عصبانیم ازت . گفت دلیلش؟ ومن تمام ماجرا رو بهش گفتم. حرفایی که علی زده بود و حرفایی که خودش به علی زده بود وبهش گفته بود برو سراغ مرآت و....  گفت مرآت میدونم کارم اشتباه بوده ولی باور کن من مریضم. تو فکر کن من مریضم. تو رو خدا ازم ناراحت نشو. این چی میگفت؟ چه انتظاری داره ازم؟ هر حرفی رو میزنه تهش میگه فکر کن مریضم وببخش مگه میشه اینجور. کلی حرف زدو ناله زد ونهایت گفتم بیخیال سعی میکنم فراموش کنم ولی آیا واقعا اینطوره؟ نه یه چیزی توی دلم خالی شده که با این ببخشیدا ومعذرت خواهیا پر نمیشه. گفت مرآت خیلی دلتنگت بودم این مدت که ازت خبر نداشتم. چیزی نگفتم. گفت تو چی ؟ دلتنگم نبودی؟ با تمام بیرحمی گفتم نه. گفت نبودی؟ واقعا؟ گفتم آره. واقعا. چون از دستت عصبانی بودم دیگه دلیلی واسه دلتنگی نبود. گفتم انتظار نداری که بهت دروغ بگم وبگم چرا منم همینطور. هیچ حس خاصی نداشتم. کلی ناراحت شد شاید انتظار اینجور حرف زدنو ازم نداشت. امروز داشتم فکر میکردم چقدر سرد شدم. الان مدتیه خبری از دوستام ندارم. اگه اس ندن نمیدم. حوصله ندارم. اینم از برخوردم با پریسا. سعید هم که چند روز پیش اومد ورفت بی خیال بیخیالم. انگار نه انگار همونی بود که اونهمه واسش اشک ریخته بودم. دلتنگش نیستم. ذهنم درگیرش نیست. چه سرد شدم من. چرا سرد شدم من؟ دارم لذت میبرم من. از این سردی دارم لذت میبرم. از این بیتفاوتی. ولی نه. میترسم. احساس میکنم دوروبرم خالی میشه. اگه همینجور پیش برم خالی میشم. تنها میشم. تنهاتر از همیشه. ولی دست خودم نیست. این بیتفاوتی دست خودم نیست...


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 22:46 :: توسط : مرآت

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان من وتنهایی و آدرس tanha2076.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 317
بازدید کل : 46870
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1